سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مزرعه آفتابگردان


ساعت 1:53 صبح یکشنبه 87/11/13

امام می فرمایند:« ولی من خدایی است که کتاب فرود آورده و هم او ولی شایستگان است . بنگرید من از چه خاندانم و به خود آیید

خویش را سرزنش کنید و بنگرید آیا کشتن من رواست؟ حرمت من برای شما زیر پا گذاشتنی است؟ آیا من پسر پیغمبرِ (ص) شما نیستم؟ پسر وصی و عموزادهِ شما نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا (ع) عمویِ پدرم نیست؟ آیا جعفر بن ابیطالب برادرِ پدرم که در بهشت با دو بال پرواز می کند ، عمویم نیست؟ به شما نرسیده که رسول خدا (ص) درباره من و برادرم فرمود سید جوانان اهل بهشتند؟ اگر گفتار مرا درست می دانید ، بسیار خوب ، باور کنید. از وقتی دانستم خدا دروغگو را دشمن دارد ، دروغ نگفتم و اگر باور ندارید کسانی از اصحاب پیغمبر هنوز زنده اند ، بروید از آنها بپرسید تا به شما خبر دهند. از جابربن عبدالله انصاری ، ابوسعید خدری ، سهل بن سعد انصاری ، زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید. این پرسیدن از ریختن خونم جلوگیر شما نیست؟
اگر شما در این تردید دارید که من زاده دختر پیغمبرم ، وای بر شما . آیا از شما خونی ریختم؟ مالی از شما خورده ام؟ زخمی به شما زدم که حالا قصاص آن را می خواهید؟»

همگی دشمنان خاموش شدند. سپس امام فریاد زد:  « ای شبث بن ربعی ، ای حجار بن ابجر ، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث! آیا به من ننوشتید که میوه ها رسیده و باغها سبز شده و به سوی لشکری که برای تو آماده شده ، بیا ؟»   گفتند: ما ننوشتیم. امام فرمود:«  به خداوند نوشتید . اکنون که مرا نمی خواهید بگذارید به مامن خود در هر جای زمین که باشد برگردم. قیس بن اشعث - لعنه الله علیه - گفت: ای حسین (ع) نمی دانم چه می گویی؟ تو باید تسلیم پسر عم خود شوی . او به دلخواه تو رفتار می کند . امام فرمودند: نه ، به خدا قسم به شما دست خواری ندهم و از شما مانند بنده نگریزم.

زهیر( یکی از یاران امام (ع) ) دوباره فرمود: ای بندگان خدا ، پسر فاطمه (س) بدرستی و نصرت شایسته تر از ابن سعد و ابن زیاد است ؛ اگر او را یاری نکنید به خدا پناهتان باد . او را نکشید . او را با عموزاده اش ، یزید گذارید . به جانم سوگند که یزید با نکشتن حسین هم از اطاعت شما راضی است . شمر بن ذی الجوشن تیری به او انداخت و گفت: خاموش باش . ما را از پرگویی خسته کردی . زهیر به او گفت: من با تو سخن نگویم . همانا تو جانوری ، به خدا گمان ندارم دو آیه قرآن درست بخوانی ، مژده ات باد به رسوایی و عذاب دردناک در قیامت.

شمر گفت: خداوند تا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. زهیر گفت: مرا از مرگ می ترسانی؟ بخدا مرگ با حسین (ع) نزد من بهتر است از آن که با شما جاویدان بمانم . زهیر رو به مردم کرد وگفت: ای بندگان خدا ، این پستِ جفاجو و همگامانش شما را از دینتان خارج کردند . بخدا شفاعت محمد (ص) به مردمی نرسد که خون خاندان او و کسانی که آنها را یاری می کنند ، بریزند

مردی از اصحاب ، او را صدا کرد که امام می فرمایند: برگرد

به جان خودم اگر مومن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد ، تو هم اینها را نصیحت کردی.!!

سپس امام به یزید بن خضیر فرمود: با آنها سخن بگو . یزید پیش رفت وگفت: ای مردم ، از خدا بپرهیزید . سپرده محمد (ص) میان شماست . اینان ذریه و خاندان و دختران حرم اویند . آنچه در دل دارید بگویید . می خواهید با آنها چه کنید؟ گفتند : می خواهیم آنها را در اختیار ابن زیاد قرار دهیم. یزید گفت: چرا از آنها نمی خواهید به جای خود برگردند؟ ای اهل کوفه ، نامه ها و پیمان هایی را که به آنها دادید و خداوند را بر آنها گواه گرفتید از یاد برده اید؟ وای بر شما.


خاندان پیامبر(ص) خود را دعوت کردید چون نزد شما آمدند ، آنها را به دست ابن زیاد می دهید و آب فرات را روی آنها می بندید؟ بسیار بد کردید . خداوند روز قیامت شما را سیراب نکند که بسیار بد مردمی هستید. خدایا آنها را به جان هم انداز تا نزد تو آیند و تو بر آنها خشمگین باش.  لشکر عمر سعد او را تیرباران کردند ، او نیز برگشت. خود امام آمدند ، برابر لشکر ایستادند ، به عمر سعد نگریستند و فرمودند: « سپاس خدایی را سزاست که دنیا را آفرید و آن را خانه فنا و زوال مقرر گردانید که اهل خودش را دستخوش دگرگونی کند. فریفته کسی است که او را بفریبد ، این دنیا شما را نفریبد که هر کس را بدان تکیه زند نومید کند . من می بینم شما برای کاری گرد آمدید که خدا را بر خود خشمناک کردید و از رحمت خود دور ساختید ، پروردگار ما بسیار خوب است و شما بسیار بد .

 

به طاعت خدا اقرار و به رسولش محمد (ص ) ایمان دارید ؛ ولی بر ذریه اش یورش بردید که آنها را بکشید . شیطان بر شما چیره شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است. مرگ بر شما و ملک شما ، انا لله و انا الیه راجعون.

امام برای آخرین بار سخنان آتش بار خود را ایراد و حقیقت حال آنها را روشن کرد و آنچه نفرین بود ، به آنها گفت و این آخرین سخنرانی امام است. امام سوار شتر شدند و آنها را به خاموشی وا داشتند. خدا را سپاس گفتند و بر فرشتگان و انبیاء و رسل صلوات فرستادند و سپس فرمودند: « ای گروه تار و مار از سرگردانی غمگسار شوید که مرا به فریادرسی خواندید و ما یورش کنان به دادخواهی شما آمدیم و اکنون شمشیری که ما به دست شما دادیم به روی ما می کشید و آتشی که به جان دشمن خود و شما افروختیم ، بر ما می افکنید . دست دشمن خودتان شدید تا بر تیر دوست خود بزنید. صد وای بر شما ، با آن که هنوز شمشیر در غلاف است ، چون ملخ دریایی سوی جنگ پرش کردید و چون پروانه بر آن پیاپی بال زدید . کوبیده و پایمال باشید.  ای کنیزپرستان ، از حزب راندگان ، قرآن دور اندازان ، سخنهای حق وارونه سازان و قانون شکنان! آیا اینها را یاری می کنید و ما را وا می گذارید؟ آری . این شیوه پیمان شکنی دیرین شماست که پدران شما بر آن ریشه کردند و شاخه ها بر آن فراز آمد و شما میوه پلید آن هستید که برای یابنده خود گلوگیر است و برای به زور رباینده گوارا . بدا بر شما که مرا بر شمشیر خوردن و خواری کشیدن وا می دارید. دور باد از ما خواری.

سپس دعا کرد بار خدایا باران آسمان را از آنها بگیر ، به محیطهای قحطی گرفتارشان کن و غلام ثقیف را بر آنها بگمار تا جام تلخی به کام ریزند ؛ زیرا ما را تکذیب کردند و واگذاردند. تو پروردگار ما هستی بر تو توکل داریم و به سوی تو باز می گردیم.  »

عمر بن سعد پیش راند و تیری به لشکر حسین (ع) انداخت و گفت: نزد امیر گواه باشید که من تیراندازی را آغاز کردم و پیرو دستور عمر سعد ، تیرهای لشکر کوفه چون پرندگان باریدن گرفت. پس از تیرباران ، اصحاب امام کم شدند و 50 نفر از یاران امام به شهادت رسیدند . امام به یارانشان فرمودند:« خدایتان رحمت کند. برخیزید برای مرگ که این تیرها چاره ندارد . پیک لشکرند که سوی شما می آیند.  »



¤ نویسنده: میلاد کاظمی راد

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 
 Atom 

:: بازدید امروز ::
2
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
11255

:: درباره من ::

مزرعه   آفتابگردان

میلاد کاظمی راد
هسته فرهنگی جهادگران انقلاب اسلامی

مزرعه   آفتابگردان

:: دسته بندی یادداشت ها::

ارسطو . اسلام . افراط . امام حسین (ع) . انسان . تفریط . جهاد . حسین . حکمت . دین . عاشورا . فلسفه . کاظمی راد . لبیک . مدارا . نبرد حق و باطل . نفس .

:: لینک دوستان من::

هسته فرهنگی جهادگران انقلاب اسلامی
قلمیار
داوود اکبری
اکبر قلندر